آسمانم تاريك تر از هرروز بود بغض دلم سنگين تر از ديروز بود رفتن من جز به بي راهي نبود هركه ميديدم، بگفت:ياحق!كه بود؟! ساقي و لب تشنگي؟!آه اي خدا بشنو اين آه وفغان بي صدا تا به كي بي مي به مستي دم زنم سنگ خوبي هاي آن همدم زنم دلشكسته،انتظارم ساغر است او كه بر من بهتر از هر ياور است او اميد نا اميدم ، جانِ من نام او آرامشي برروح و تن نظرات شما عزیزان: ![]()
![]() |